فنــــــا آبــاد



دنیا از همه نظر پَست بوده و هست, اصلا من همه ی دنیا رو در حد و اندازه ای که دیدم هیچوقت نتونستم خوبی هاشو درک کنم , حرف خیلی زیاده , اما حرف زدن در موردش نه منو راضی میکنه نه خالی میشم , اینبار فقط دلم میخواد که بمیرم , اینجا مینویسم که ثبت بشه, دلم میخواد خیلی زودتر از این زندگی روزمره ی بی معنی راحت بشم

ما مانده ایم و غریبانه رفتنت
ما مانده ایم و غم ِ وصل جانگداز
ما عشق را سراسیمه باختیم
ما بسته بوده ایم وفا, ولی تو "باز"


بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

فریدون مشیری


تو زندگی های ما , بازه های زمانی خاصی وجود دارن که میل شدیدی داریم به انجام یه سری کارایی که محدود هستن به اون سن و سال و احوال ما
مثلا خوده من؛ نه اینکه خیلی سال گذشته باشه ها مثلا همین دو سه سال پیش بود 23 سال داشتم به خاطر اتفاقی که برام افتاده بود؛ عاشق این بودم نصفه شبا ماشین بابامو بردارم و از خونه بزنم بیرون و گاهی با سرعت کم و آهنگ ملایم و گاهی با سرعت بیشتر و آهنگ تند رانندگی کنم؛ یعنی خدا می دونه تو اون بازه زمانی چقدر از طرف خانواده مورد ملامت قرار گرفتم و که پسر مگه خُل شدی این وقته شب می ری بیرون, یا چقدر شبا سوییچ ماشینو گم و گور کرده بودن که من پیداش نکنم و در نهایت پیاده از خونه میزدم بیرون
حالا که خودم ماشین خریدم اختیارش دست خودمه , انگاری دیگه حس و حال تنهایی رانندگی کردن نیست , اگه کسی پایه نباشه کنارم بشینه و حرف بزنیم خودمم حس و حالشو ندارم
الغرض هدفم از این نوشته این بود که بگم وقتی تو حال و هوای دل شما یه حسی غَلَیان می کنه دست کم نگیریدش ؛ معلوم نیست چند وقت بعد اون حس تو وجود شما باشه یا نه , یه جورایی حیفه از دستش بدین
خیلی چیزا تو زندگی بازه ی زمانی خاص خودشو داره ؛ عاشق شدن ؛ دوست داشتن و دوست داشته شدن ؛ شروع یه فعالیت اقتصادی؛ ورزش کردن ؛ گوش کردن به موسیقی های مورد علاقه و .
از دستشون ندین


+سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند ؟
- خب ببین خیلی دلایل می تونه داشته باشه
+مثلا یکیشو بگو؟
-خب ,خب ناراحت نشیا , اوممم
+بگو دیگه جونمو به لب رسوندی
-باشه فقط آروم باش, ببین
+اه بگو دیگه
-اوووم؛چطوری بگم آخه, ممکنه دوسِت نداشته باشه
+:(


در جان ما هر دم، غوغای عاشوراست

بیداری عالم، از یا حسین ماست

با روضه ها هر لحظه میسوزیم و میباریم

بر لب همه "یا لیتناکنّا معک" داریم

تا آن دمی که سر به پای یار بگذاریم

نذر تو این جان و تن، مولا اباعبدالله

ذکر نفس های من، لبیک یا ثارالله

(لبیک یا ثارالله)


میثاق این دل با، خون شهیدان است

جان روشن از یادِ، پیر جماران است

از سر گذشتن، سرگذشت و سرنوشت ماست

دلداده ایم و بهر ما هر روز عاشوراست

ما راهمان از کربلا تا مسجد الأقصاست

ما انقلابی هستیم، مِهر ولایت با ماست

هیهاتَ منّا الذّله، شوق شهادت با ماست

(لبیک یا ثارالله)


دل خسته از هجران، دلتنگ دیداریم

چشم انتظارانِ، دیدار آن یاریم

بر ندبه های جمعه های ما نگاهی کن

بر گریه های روضه ها آقا نگاهی کن

بر لاله های سرخ این صحرا نگاهی کن

نذر قدم هایت شد، خون شهیدان ما

آماده پیکاریم، یابن الحسن یا مولا

(یابن الحسن یا مولا)


شاعر: محمد مهدی سیار

دانلود مداحی با صدای دکتر میثم مطیعی
دانلود


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

گروه یاب تلگرام جزوات ، تمرینات و اطلاعیه های دروس فریدون محمدی Frank انگشتر Lisa سلام مهاجر انواع سنگ ساختماني در کالا ساخت پایان نامه و مقاله isi Robin